گذری به جهنم  

 پيامبر خدا در شب معراج، فقط يک نگاه بر شعله هاي سرکش و سوزان جهنم انداخته بود، اما آگاهي او از دوزخ و جايگاه دوزخيان، به گونه اي است که همه ي اسرار آن جايگاه بد را براي ياران خودش فاش مي کند.

آيات قرآن و آنچه از سوي پروردگار در مورد جهنم بر قلب رسول خدا وارد مي شود، چنين است:

حرارت آتش جهنم، در مقايسه ي با حرارت آتش دنيا، چندين برابر بيشتر و شديدتر است.

هنگامي که آيه ي: «در روز قيامت، جهنم حاضر مي شود و در آن روز، انسان متوجه مي شود که چه کارهايي را بايد در دنيا انجام مي داد. اما معلوم نيست که اين توجه، به حال او فايده اي داشته باشد.» بر رسول خدا نازل شد، چهره ي پيامبر تغيير کرد و آثار غم و اندوه در صورتش مشاهده گرديد.

ياران با اينکه اين علايم را در سيماي پيامبر مي ديدند، جرأت پرسيدن نداشتند. سرانجام، علي (ع) وارد مسجد گرديد و چون چهره ي غمگين پيامبر (ص) را مشاهده کرد، گفت: «پدر و مادرم فداي شما باد! چه اتفاقي افتاده است که اينگونه غمگين هستيد؟»

پيامبر جواب داد: «جبرئيل آمد و اين آيه را براي من آورد و غمگينم ساخت ...»

 

 

بعضي از ياران پرسيدند:

- اي رسول خدا! چگونه جهنم را در روز قيامت، حاضر مي کنند؟

پيامبر جواب داد:

- جبرئيل به من خبر داد که وقتي تمام مردم را در صحراي محشر حاضر مي کنند، خداوند امر مي فرمايد تا جهنم را نيز حاضر کنند.

با حضور جهنم در صحراي محشر، صداها و غرشهاي وحشتناکي از جهنم به گوش مي رسد که اگر خداوند اراده بر حفظ جان مردم نکند، هيچ کس از ترس آن صداها و غرشها، زنده نمي ماند.

در همين هنگام، ناگهان شعله اي از آتش جهنم زبانه مي زند که تمام مردم، حتي پيامبران و اوصياي آنها و مردم صالح نيز صدايشان از ترس بلند مي شود و مي گويند: «خدايا! به فرياد ما برس!»

رسول خدا پس از لحظه اي سکوت، به سخن ادامه مي دهد:

- جبرئيل به من خبر داد که در آن هنگام، من فرياد مي زنم: «خدايا! به فرياد امت من برس!»

خداوند در آيه هايي ديگر که بر پيامبرش نازل مي کند، اطلاعات ديگري در مورد جهنم به آنها مي دهد: «جهنم داراي هفت طبقه و هفت در است که از هر در جهنم، گروهي از مردم وارد آن خواهند شد.»

هفت طبقه ي جهنم عبارتند از:

جَحيم؛ که ساکنان در آن، از فشار آتش، زير و رو مي شوند؛ مثلِ قطعه هاي گوشتي که در ديگ جوشان ريخته شده اند و بر اثر جوشش آب، بالا و پايين مي روند.

لظي؛ خداوند در وصف اين طبقه از جهنم مي گويد: «شخص گناهکار، حاضر است اولاد و همسر و خانواده و خويشاوندان خويش و هر چه را که مالک آن است، بدهد تا نجات پيدا کند؛ اما وارد لظي خواهد شد که طبقه ي دوم جهنم است و در اين طبقه از جهنم، شدت حرارت به گونه اي است که گوشت بدن را از استخوان جدا مي کند.»

سَقَر؛ طبقه ي بعدي جهنم و منزل متکبران است.

حُطَمَه؛ مردمي که ديگران را آزار رسانيده و ادّيت مي کنند، و کساني که به جمع آوري مال و ثروت دنيا مشغول هستند، در حُطَمَه سقوط مي کنند.

خداوند، از پيامبر (ص) مي پرسد: «... آيا مي داني حُطَمَه چه جايگاه سختي است؟»

 



و خودش پاسخ مي دهد: «حُطَمَه، آتشي است که خداوند به غضب خويش آن را بر افروخته ساخته است و شدّت حرارتش بر دل بندگان اثر مي کند.»

هاويه؛ طبقه بعدي جهنم است و حرارت آن به قدري است که پوست بدن اهلش در هم کشيده مي شود.

خداوند، هاويه را اينگونه توصيف کرده است: «هر گاه پوست بدن اهل هاويه در هم کشيده شده و سخت گردد تا عذاب آتش بر آن اثر نکند، ما آن پوست را تبديل به پوست نويي مي کنيم که تازه باشد و عذاب در آن اثر کند ...»

سَعير؛ طبقه ي بعدي جهنم است و خداوند در وصف آن مي گويد: «ما براي کفّار در سعير، زنجير و قفل هايي آماده ساخته ايم. در سعير، خيمه هايي از آتش براي ساکنان آن برپا شده است و ...»

فَلَق؛ که هفتمين طبقه ي جهنم است و خداوند به پيامبرش دستور مي دهد: «بگو اي رسول خدا! من پناه مي برم به پروردگار خودم از فلق!»

- غذاي اهل جهنم چيست؟

اهل جهنم، هيچ غذايي ندارند غير از غسلين.

غسلين چيست؟

غسلين، چرک و خوني است که از بدن اهل جهنم مي ريزد.

جبرئيل به رسول خدا در مورد غذاي اهل جهنم خبر مي دهد:

- اي رسول خدا! اگر ذره اي از غذاي اهل جهنم را در دنيا بريزند، تمام اهل دنيا از بوي تعفن آن جان مي دهند.

آشاميدني اهل جهنم چيست؟

اهل جهنم، از شدت آتش، اظهار تشنگي مي کنند و فغان سر مي دهند.

به پاسخ همين فغان و ناله، آب برايشان آورده مي شود؛ آبي که همچون مس و قلع گداخته شده است و آن را در ظرف آتشين ريخته و به دستشان مي دهند.

 

 

اهل جهنم، ظرف آتشين را نزديک صورت مي آورند که بياشامند؛ اما از شدت حرارت آن، گوشت صورتشان پخته شده و به ميان ظرف مي ريزد.

- آيا اهل جهنم، لباس بر تن دارند؟

لباس اهل جهنم، از مس گداخته شده، است.

- وضعيت اهل جهنم، چگونه است؟

جهنميان، زنجيرهايي سنگين بر گردن و شانه دارند. فشار زنجيرها به گونه اي است که آنها نمي توانند سر خود را تکان داده و يا به زير افکنند.

نگهبانان جهنم با عمودهايي از آهن بر سر اهل جهنم مي کوبند و آنها را بر چشمه ي آينه مي نشانند.

- آينه، چگونه چشمه اي است؟

آب اين چشمه، از هر مُرداري گنديده تر و متعفن تر و از هر چيزي، تلخ تر و بد مزه تر است، و حرارت آن، از آتش هم سوزنده تر مي باشد.

- اهل جهنم با چشيدن عذاب خداوند، چه مي گويند؟

آنها به مالک جهنم مي گويند:

- اي مالک جهنم! از خدا بخواه تا ما را بميراند؛ زيرا بيش از اين، طاقت تحمل عذاب را نداريم!

اما مالک جهنم به آنها پاسخ نمي دهد.

و هزار سال، اينگونه مي گذرد.

بعد از گذشت اين زمان، مالک جهنم جوابشان را مي دهد:

- آيا مشاهده نکرديد که در روز قيامت، مرگ را به صورت گوسفندي خاکستري سر بريدند و منادي حق ندا کرد که: اي ساکنان بهشت! شما هميشه در بهشت ساکن هستيد و هرگز از آن خارج نخواهيد شد.

سپس، همان منادي شما را صدا زد که: اي ساکنان آتش! براي شما هم نجاتي نيست و بايد هميشه در آتش زندگي کنيد.

اهل جهنم مي گويند:

- اي مالک جهنم! از خدا بخواه تا يک روز عذاب ما را تخفيف بدهد.

مالک جهنم جواب مي دهد:

- حتي يک لحظه هم عذاب شما تخفيف داده نمي شود.

اهل جهنم که از مالک جهنم مأيوس شده اند، خطاب به پروردگار مي گويند:

- خدايا! ما به وظايف خودمان آشنا شديم و دانستيم که بايد به دستورهاي تو عمل کنيم؛ پس ما را از اين گرفتاري نجات بده!

خداوند نيز، هزار سال به آنها بي اعتنايي کرده و پاسخشان را نمي دهد.

اما پس از گذشت اين مدت، به آنها مي گويد:

- آيا شما را در دنيا مدتي مهلت ندادم و آياتم بر شما خوانده نشد و وظايف بندگي من به شما نرسيد و آن را تکذيب نکرديد؟

اهل جهنم به ناله و التماس مي گويند:

- خدايا! بدبختي و شقاوت، بر ما غلبه کرد و ما از گمشده هاي بيابان گمراهي هستيم.

 

اما پاسخ خداوند به آنها چنين است:

- در آتش جهنم گم شويد و خاموش باشيد.

در اين هنگام، پيران اهل جهنم با خود نجوا مي کنند:

- واي بر ما که به سنّ پيري رسيديم و از خواب غفلت بيدار نشديم...!

جوانان جهنمي نيز بر خويشتن بانگ مي زنند:

- چه بد کرديم که براي عيش و لذّت چند روزه ي دنيا، خود را به چنين بدبختي و گرفتاري، دچار ساختيم!

زنان جهنمي، شيون کنان مي گويد:

- ما را به چنين روزي وعده داده بودند. اما براي رضايت شوهر يا دوستان خودمان، از وظايف خويش غفلت کرديم و خلاف دستور خداوند را انجام داديم. اکنون، به جاي آن همه پارچه هاي نرم و لطيفي که لباس خود مي ساختيم، لباس آتشين پوشيده ايم، و در عوض جواهر و زينت طلايي و نقره اي که بر خود مي آويختيم، زنجيرهاي ضخيم و گداخته بر بدن داريم ...

شدت عذاب بر اهل جهنم، يکسان نيست؛ اما چهار گروه هستند که اهل جهنم از سختي عذاب و بوي تعفن آنها در زحمت مي باشند:

گروه اول، کساني هستند که حق مردم بر گردن آنها باقي مانده است. آنها پيش از اينکه بتوانند حق مردم را بپردازند، از دنيا رفته و به جهنم وارد شده اند و پيوسته ناله مي کنند: «کاش کسي بود که حق مردم را مي پرداخت و مرا از اين عذاب هولناک رهايي مي بخشيد!»

گروه دوم از اهل جهنم که سخت تر و شديدتر از ديگران عذاب مي بينند، کساني هستند که روده هايشان از شکم آنها بيرون ريخته شده و زير پاي اهل جهنم ماليده مي شود. اينها کساني هستند که از نجاست دنيا پرهيز نداشتند.

گروه سوم، از دهانشان چرکِ آلوده و متعفن بيرون مي آيد. اين گروه، کساني هستند که به سخن چيني درباره ي مردم مشغول بوده اند.

چهارمين گروه، کساني هستند که گوشت بدن آنها را قيچي کرده و به دهانشان مي گذارند تا بخورند.

اهل جهنم از آنها مي پرسند:

- شما در دنيا چه کرديد که به اين شکنجه گرفتار شده ايد؟!

آنها مي گويند:

- ما، به غيبت مردم مشغول بوديم.

در جهنم، منبري از آتش براي شيطان مي گذارند و او را بر بالاي منبر مي نشانند.

بعضي از اهل جهنم به شيطان مي گويند:

- ديدي که به فريب خودت، ما را در چه گرفتاري و عذابي فرو افکندي؟!

شيطان در جوابشان مي گويد:

- خداوند، صد و بيست و چهار هزار پيامبر و چندين هزار وصي و جانشين آنها را براي هدايتتان فرستاد. شما، تمام آنها را راستگو و معصوم مي دانستيد.

آنها همگي شما را نصيحت کرده و به بهشت راهنمايي مي کردند. شما نيز آگاه بوديد که شنيدن سخن آنها به نفع خودتان است. همچنين، به خوبي اطلاع داشتيد که من دشمن شما مي باشم. اما هميشه کلام مرا مي شنيديد و به دستور من عمل مي کرديد.

پس اي اهل جهنم! حق ملامت مرا نداريد؛ بلکه خويشتن را سرزنش کنيد که مستحق عذاب و شکنجه گشته ايد ...

 

ادامه در قسمت پنجم ...

 

 







برچسب ها :
<-TagName->